اول هفته بود چرخ دستی خود را بر داشتم و برای خرید رفتم ،
پل عابر پیاده که رو به روی میدان میوه و تره بار است دارای سی پله است ،وهمچنین
دارای اسانسور هم می باشد ،
نگاه بر حرکت آسانسور ، دیدم
خانمی از آسانسور بیرون آمد خوشحال شدم ، و بعد سوار بر آسانسور شدم و روی پل عابر پیاده قرار گرفتم ،به علت باد شب قبل آسمان آبی، برج میلاد ،سرش را از لابه لای ساختمان های بلند سرک می کشید و قله کوه دماوند نمایان بود ، وقتی به آسانسور دوم رسیدم که خودم را به کف خیابان برسانم خراب بود ،
به سختی و یک پا و یک پا و با حوصله پله های پل را پیمودم و به پایین رسیدم ،
طبق لیست خرید ، که در ذهن داشتم خرید را انجام دادم ،
هنوز میدان شلوغ نشده بود ، فیش خرید من نفر بیستم را نشان می دا د،
صندلی هایی در کنار سالن خرید قرار دارد برای جابه جایی خرید بسیار خوب است ، ساعت میدان ۸ و بیست دقیقه صبح را نشان می داد ، مردم گروه ، گروه وارد می شدند ، اکثر مشتریها دارای سن بالا بودند ،
یکی از خرید ها از ذهنم خارج شده بود ، اهسته و با حوصله وارد غرفه تره بار شدم ،تعدادی بادمجان جدا کردم و از راهروی باریک که برای عبور مشتری و کارگرها که جعبه های اجناس را جا به جا می کنند خیلی آهسته و با احتیاط طوری عبور می کردم که چرخ خریدم به کسی آسیب نرساند ،
به صف صندوق رسیدم ، ده نفری در صف جلو من بودند و آقایی با انبوهی از خرید پشت من قرار گرفت ،
او گفت خانم هرچه تلاش کردم از شما جلو بزنم نتوانستم خیلی شما آرام و با حوصله راه می رفتید ، به او گفتم فرمایید شما جلو من قرار بگیرید ، ایشان قبول نکرد و بعد به من گفت صبر و تحمل شما باعث این شده که جوان بماتید ، شاید از چین های پشت دستم به این نتیجه رسیده بود ، لحظه ای بعد ، جوان بلند بالایی از کنار من عبور کرد و گفت من جلوی شما بودم رفته بودم کاهو هم بر دارم گفتم بفرمایید ،
دو باره آقای پست سرم گفت: عحب صبری دارید خانم ، به ایشان گفتم من از طایقه صبردار هستم ،
گفت انشالله سلامت باشید ، به ایشان گفتم ما در شهر بزرگ و شلوع زندگی می کنیم باید صبور باشیم و ایشان کلی سخنرانی کرد و بعد من از غرفه خارج شدم ،
وقتی به کنار آسانسور ی که نیم ساعت قبل خراب بود رسیدم
درب آن جلوی پای من باز شد و من با چرخی که پر از خرید بود وارد آسانسور شدم
وقتی در شهر بزرگ زندگی می کنیم باید آرام باشیم ، بوق نزنیم ، با مردم مدارا کتیم ،
راستی یادم رفت بگم من ۶ عدد کیسه پلاستیگی از میدان به خانه نیاوردم ، چون از کیسه پارچه ای وچرخ خرید بجای زنبیل که مادرم برای خرید می برد استفاده کردم ،
خوشخالی های کوچک را کنار هم بگذاریم بزرگ خواهد شد