جایی که نظم را یاد گرفتم مدرسه بود

مدرسه بود که ساعت را شناختم و دقیقه ها و ثانیه ها معنی و مفهوم داشت ،

هر ساعت طبق برنامه باید آن درس را آماده باشی

یکی از نظم دهنده ها برنامه هفتگی بود ،

دوران دبیرستان چون برای هر درسی معلم خودش را می خواست ، تقریبا یک هفته طول می کشید که از طریق دفتر مدرسه برنامه کلاسی را اعلام کنند ،

برنامه کلاس پای تخته نوشته می شد و ما یاد داشت بر می داشتیم ،

مدیر اعلام می کرد چه کسی داوطلب میشه یک برنامه کلاسی زیبا بنویسد تا به دیوار کلاس نصب کنیم آنجا بود که دستها بالا می رفت ، و یک نفر این کار را انجام می داد و برنامه را می نوشت ، و بعد به دیوار نصب می شد .

بازار چاپی برنامه هفتگی داغ بود ، و حتی پشت دفترچه ها هم جدول برنامه هفتگی را چاپ می کردند

برنامه داشتن مهم بود ،

پشت درب اتاق های منزلمان ، هر کسی برای خودش برنامه مدرسه اش را نصب می کرد ،

برنامه هفتگی 5 ستون عمودی و افقی داشت به این شکل

زنگ اول، زنگ دوم ، زنگ سوم ، وچهارم و پنجم ، ستون افقی

وستون عمودی آن ایام هفته ،شنبه یکشنبه .. .. الی آخر

و آخرین ردیف جمعه بود

که با هم می خواندیم هفته 7 روزه آخرش امروزه ا، امروز تعطیله

بله آمروز جمعه است تعطیل است.

و جمعه هم برنامه داشتیم

برنامه جمعه

آن هم به ذوق خودمان زنگ اول تا پنجم را می نوشتیم ،

خوشا به آن روزها که برای هر روز و ساعت آن برنامه‌ای بود ،

برنامه داشته باشیم.