بعد از مدتی به دیدار تک درخت محله رفتم ، سر سبزی آن مرا خوشحال کرد ، به سمتش رفتم و سلامی به خوشحالی برگهای زیبایش به او گفتم، او هم خندان به من نگاه کرد و گفت : سلام دوست قدیمی من . 

از او در مورد خوشحالی اش سوال کردم  او این چنین گفت :

روزی صدای باز شدن پنجره کنارم را شنیدم ، خانم  مهربانی را دیدم که از دیدن برگهای پژمرده من ناراحت شد و بعد با مقداری آب به سراغ من امد و برگهای مرا شستشو داد ، چند روزی این کارر را با عشق انجام می داد و من برای تشکر از او روز به روز برگهایم سر سبز تر  و بزرگ تر می کردم و جواب محبت این دوستم را با سایه ای زیبا به اوتقدیم می کنم  . 

وامسال برای محبت دوستم  که مرا آب می دهد  میخواهم با توت های شیرین هم  ازش تشکر کنم . 

درخت گفت ؛  زندگی پایان نگرفته و آینده ای در پیش است ، 

من هم از خوشحالی درخت توت زیبا خوشحال شدم و برای ماندکار ماندنش  دعا کردم ، 

به دست خود درختی می نشانم 

به پایش جوی آبی می کشانم ، 

تشکر فراوان از محبت  فراوان دوست مهربون درخت دوست  که هر روز برای زیبایی  تک  درخت  محله تلاش می کند . 

هنیشه سبز باشید ، 

مهربانی کنیم ، تا مهربانی ببینیم