مرداد ماه فصل باران های تابستانی
از کجا بگم ، اکثر مردم بالا پشت بام می خوابیدن چون خونه ها شخصی بود ، و هنوز کولر اختراع نشده بود .
وقتی در شبهای تابستان باران می بارید وپشت بام خوابیده بودیم سرمان را زیر لحاف می کردیم ، و دلم نمی خواست از جای خود بلند شوییم واز پشت بام پایین برویم .
بابا می امد لحاف را از روی ما بر می داشت و ما مجبور می شدیم متکا زیر بغل با سرعت ۱۰۰ پایین برویم ،
وقتی که بارون می آمد و لواشک ها روی پشت بام بود همه اعضای خانه سینی لواشک را بدست می گرفتند و از پشت بام پایین می آمدند.
اما اگر هنوز مایع لواشک داخل سینی سفت نشده بود یک سیتی روی آن قرار می دادند که بارون داخلش نرود . غو غایی بود ،
و گاهی باران اجازه نمی داد که این کار ها انجام بگیرد چون آنقدر داخل سینی لواشک آب بارون پر می شد که از ناودان خانه ها می آمدپایین و تمام حیاط لواشکی می شد ،
حالا دیگه کسی پست بامنمی خوابد و لواشکی هم روی پشت بام ها نیست ، !!
فقط ناراحت این هستم که دره تنگ شده و پوشش گیاهی روی کو ه ها و تپه ها نیست و سیل هم راه خودش را پیدا کرده و به سرعت داره سنگهای کوه را با خود حمل می کند ،
این هم تابستان بارانی مرداد ماه آن سالهای خیلی دور