استادی در کلاس درس به دانشجویان خود گفت :

درس امروز فقر را معنی کنید ،

هر دانشجویی کلمه فقر را به نحوی به آن اشاره کرد ،

دانشجوی دیگری اعتراص کرد و گفت فقر را نمی فهم ،

استاد گفت کسی که غذا ندارد

دانشجو گفت ، زنگ می زنیم از بیرون برایمان می اورند ،

استاد کفت پول ندارد ، او گفت از حساب بانکی بر می داریم ،

استاد گفت لباس ؟ خانه ؟ ووووووووووو از نداستن گفت و گفت کسی که چیزی ندارد ، .

دانشجو گفت من نمی فهم ،

استاد گفت بنشین وقت کلاس را نگیر ،

سالیان سال گذشت استاد عصا زنان از خیابان ناصر خسرو به طرف بازار در حرکت بود

که ناگهان صدای شخصی تو جه استاد را به خود جلب کرد و اون شخص که از بی چیزی در کنار خیابون نشسته بود و منتظر کمک بود ، سرش رابلند کرد و رو به استاد گفت :

حالا معنی فقر را فهمیدم ،

بله درست ، معنی هر کلمه را همه کس ندانند .