چرا امروز کلمه خزینه به ذهنم رسید؟ ، کم آبی داخل حمام ،خانه .، به روزگاری فکر کردم که در تهران در سطح وسیع آب لوله کشی وجود نداشت و بعضی از قسمتهای شهر حمام خزینه ای داشت که چندین مرتبه استفاده از آن حمام ها نصیب من هم شد، .

واما حمام خزینه ای چیست ؟

حمام از سطح کوچه پایین تر بود و با ۷ پله پایین می رفتی و یک پاگرد داشت و بعد باسه پله دیگر وارد رخت کن حمام می شدی و این راهرو ها به وسیله دریچه های کوچک که بر روی پشت بام حمام بود روشن می شد ، حمام در روشنایی روز قابل استفاده بود .

در وسط حمام رختکن بود. که در وسط رختکن یک حوض با لبه کوتاه بود وآب داخل ان تا مچ پا بود و بوسیله یک جوی کوچک آب سرد وارد حوض می شد و همیشه آب از روی حوض ( اب سرا ریز می شد ) عبور می کرد و در پاشویه دور حوض می ریخت ،

وارد قسمت گرم حمام که می شدی یک سقف هلالی شکل تیره رنگ داشت ،(مثل داخل تونل های شهری) اما بدون چراغ و فقط نوری که ازسقف حمام وارد می شد روشن می شد . ،و بعد یک فضای باز که مردم می نشستند و با لگن مسی ( بعضیها به آن تاس حمام می گفتند که دور آن کنگره ای بود ) که داخلش اب گرم بود مشغول شستشو می شدند .

بعد چند پله در قسمتی از حمام بود که به خزینه راه داشت و فردی روی آخرین پله نشسته بود وآن شخص زن اوستا نام داشت . (شعلی که دیگر نیست ) و با یک ظرف تمیز آب را داخل تاس شما می ریخت و شما بد نت را با همان اندک آب داخل تاس بود شستشو می کردی.

سوخت مهم بود ،

سوخت حمام از گیاه مخصوصی بود که در پشت بام حمام قرار داشت که مسئول حمام آنرا درون کوره می ریخت که اب خزینه گرم باشد ( در مصرف گاز صرفه جویی کنیم تا دچار بحران نشویم )

بعد از اینکه چندین تاس آب گرفتی برای شستشوی کامل باید روی دومین پله قرار می گرفتنی و چند ین لگن آب زن اوستا روی بدنت نثار می کرد تا کف صابون را با خود درون خزینه نبری ، ( مثلا تمیز شدی )

با احتیاط وارد خزینه می شدی و با آن آب که عمومی بود بدنت را برای آخرین مرتبه می شستی و بعد از پله های داخل خزینه بالا می امدی و خسته از پله داخل حمام پایین می آمدی و وارد رختکن می شدی و پا های نازنیت را درون آب سرد حوض رختکن فرو می کردی و با یک جهش خودت را روی سکوی مخصوص لباس می رساندی.

وقتی چندی قبل لگن پلاستیکی داخل حمام را برای جمع آوری آب که قطره چکانی از شیر حمام می آمد قرار دادم به یاد زن اوستا ی حمام افتادم که بر روی آخرین پله خزینه نشسته بود و با لگن، آب درون تاس کوچک شما می ریخت ، روزهایی نه چندان دور.

خرینه، چک حوضی و استخر های گرم زمستانی ، بود ، اما عمومی بود ، نه خصوصی !!!!!

بیاییم شیر ها را کمتر باز کنیم که سلامت درون آب است ،

حالا می توانم بنویسم.

آب زندگی شعار نیست یک اصل است ،