ساعتها به این جمله فکر می کردم. وبا خود میکفتم اخه ما چه کاره ایم .

ما یک چیزی می خواهیم ولی چیز دیگری از آ ب در میاید.

به این نبیجه رسیدم اصلا نباید فکر کرد .

با فکر کردن فقط  وقت  ما تلف میشه باید همه چیز رو به عهده قضا وقدر گذاشت .

وقتی سالها فکر می کنم  ونتیجه بدست نمی اید . به عظمت خداوند بیشتر پی می برم .  از

نظر من همه چیز درست بوده پس او نخواسته است .

دستم رو به آسمان بلند میکنم وبا خودم میگویم رضایم به رضای خودت .