آن سالهای خیلی دور روپوش مخصوص دانش آموزان بود ، که رنگ آن مشکی و جنس پارچه آن اورمک بود و دانش آموزبا یک یقه سفید و یک کمر بند باریک سفید از آن استفاده می کرد ،

و اما کم کم روپوش مد روز شد برای همه ، یک روپوش سورمه ای رنگ، آستین بارونی ( کیموتو) از روی بوردا برای خودم دوختم و قتی آماده شد پوشیدم و به یکی از عزیزان نشان دادم او تایید کرد که خوب شد و بعد گفت الان خانمهای چادری هم روپوش می پوشند من هم دوست دارم یکی داشته باشم ، فورا" ان روپوش را به ایشان دادم و گفتم حالا شما بپوش من ببینم او پوشید ومن هم خوشحال شدم که مناسب ایشان است و بعد گفتم این برای شما و تقدیم ایشان کردم و خوشحال شدم ، که کسی را خوشحال کردم .

واما چند ی قبل لباسی برای خودم دوختم وآنرا در ساک گذاشتم که در مهمانی از آن استفاده کنم اما زمان سپری شد و از ان استفاده نکردم عزیزی گفت: لباسی که دوختی ببینم وقتی روبروی خود گرفتم او گفت چقدر قشنگه من این جنس پارچه را خیلی دوست دارم به او گفتم بپوش ببینم او پوشید گفتم این را برای تو دوخته بودم مبارک باشد ، او خوشحال شد ومن هم خوشحال شدم ،

آنچه را دوست داریم ببخشیم ،

چقدر زیباست خوشحالی دیگران را می بینیم ،

اینجاست که از محبت خارها گل می شود ،