یادی کنم در این شب جمعه از بی بی جونم ،

وقتی شبها تشک ها را ردیف تو اتاق بزرگه پهن می کردیم ، تشک من کنار تشک بی بی جون بود

او می گفت: به متکا بگو برای اذان صبح بیدارت کنه .

می گم بی بی مگه میشه ، می گفت آره میشه ( به شوخی میگفت ، میش است بز نیست ، شوخی شب )

حالا می بینم اون گفتن تمرکز مغز بود که هنگام خواب به مغز برنامه می دادیم .

الان من هر ساعتی را نیت کنم و تمرکز کنم . بیدار می شوم

بی بی جانم خدا رحمتت کند ،

ارده قوی می خواهد ،