امروز گریستم
امروز گریستم اما چرا ؟
به یاد روزهای جنگ افتادم ،
وقتی کودکم را در بغل داشتم و اتاق را به سمت زیر زمین ترک می کردم ، به خاطر دلهره و ترسی که در من ایجاد شده بود شیر غذای فرزند م به پشت پاهایم ریخت ،
اما کودکم را به قلبم فشردم تا او ساکت شود ، اما درونم غوغا بود
چون همان لحظه همسرم خانه را ترک کرد برای کمک ......
روزهای بی خبری ،
منتظر بودم هر لحظه از رادیو وضعیت سفید اعلام شود ،
مراقب همدیگر باشیم
+ نوشته شده در جمعه بیست و سوم خرداد ۱۴۰۴ ساعت 9:37 توسط هما اثباتی
|