کبوتر ها به خانه هایشان بر می گردند
پرده اتاق را کنار زدم تا نور زیبای خورشید به اتاق زیبایی بدهد
کبوتری روی نرده بالکن نشسته بود
او به من نگاه کرد و من به او
کبوتر زبان گشود
بالهای مرا بریدند
که به لانه ام بر نکردم
اما کم کم بالهایم رویش دو باره کرد من هم پر و بالم را مخفی کردم
وقتی احساس کردم که دیگر می توانم پرواز کنم
به لانه ام بر گشتم
او پر کشید و به لانه اش برگشت
او خواهد امد
بوی پیراهن یوسف به مشام می رسد
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و دوم فروردین ۱۳۹۶ ساعت 11:11 توسط هما اثباتی
|