صندلی خالی
کلید در دست
زنگ درب خانه ات را زدم
کسی در راباز نکرد
با کلید درب را باز کردم ،
به درختان و کبوترانت سلام کردم .
وارد اناقت شدم
صندلی ات خالی بود
فقط
عکسی که بچه هایت را بغل کرده بودی
روی دیواراتاقت بود
ان وقت فهمیدم
تودر قلب منی
مادر
+ نوشته شده در شنبه هشتم شهریور ۱۳۹۹ ساعت 6:24 توسط هما اثباتی
|