کلید در دست 

زنگ درب خانه ات  را زدم 

کسی در راباز نکرد 

با کلید درب را باز کردم ،

به درختان و کبوترانت سلام کردم . 

وارد اناقت شدم

صندلی ات  خالی بود 

فقط 

عکسی که بچه هایت را بغل کرده بودی 

روی دیواراتاقت  بود 

ان وقت فهمیدم 

تودر قلب منی 

مادر