امروز به یاد کوفته های مادرم افتادم ، 

هیچکس کوفته هایی  به خوشمزگی کوفته های مادرم درست نمی کرد ، 

وقتی از مدرسه می امدیم عطر مرزه و ترخون کوفته تا توی کوچه پبچیده بود ، 

همه چیز مخصوص بود دیگی که کوفته در ان می پخت کف پهن داشت ، فکر کنید سفره دوازه تفری دیگ کوفته اش چه اندازه بود و او چند عدد کوفته درست می کرد  ، 

وقتی مادر درب حیاط را باز کرد دستان سفیدش رنگ زرد چوبه گرفته بود، 

جالب اینجا بود فردای ان روز ما پلویی داشتیم که داخل ان لپه بود ، می دانید چرا ؟، چون انقدر برنج و لپه برای کوفته خیس کرده بود ک اضافه ان فردا پلو می شد ، !!

مادرم چقدر کوفته ات  خوشمزه بود ، 

روحت شاد ،ای صاحب سفره دوازده  متری