کوفته
امروز به یاد کوفته های مادرم افتادم ،
هیچکس کوفته هایی به خوشمزگی کوفته های مادرم درست نمی کرد ،
وقتی از مدرسه می امدیم عطر مرزه و ترخون کوفته تا توی کوچه پبچیده بود ،
همه چیز مخصوص بود دیگی که کوفته در ان می پخت کف پهن داشت ، فکر کنید سفره دوازه تفری دیگ کوفته اش چه اندازه بود و او چند عدد کوفته درست می کرد ،
وقتی مادر درب حیاط را باز کرد دستان سفیدش رنگ زرد چوبه گرفته بود،
جالب اینجا بود فردای ان روز ما پلویی داشتیم که داخل ان لپه بود ، می دانید چرا ؟، چون انقدر برنج و لپه برای کوفته خیس کرده بود ک اضافه ان فردا پلو می شد ، !!
مادرم چقدر کوفته ات خوشمزه بود ،
روحت شاد ،ای صاحب سفره دوازده متری
+ نوشته شده در پنجشنبه هفدهم تیر ۱۴۰۰ ساعت 8:45 توسط هما اثباتی
|